چالش تغییر
امروزه مشتری ها دستخوش تغییرات فراوانی شده اند، به عنوان مثال از جمله تغییراتی که در رفتار مشتریان رخ داده اند عبارتند از: بروز شک و تردید بیشتر در مورد کسب و کارها به ویژه امور بازاریابی، اعتماد به نفس بیشتر، مهارت، دانش و اطلاعات بیشتر و البته به روز، وفاداری کمتر به یک شرکت یا نام تجاری خاص و نگرانی های بزرگی در مورد امنیت و حفظ اطلاعات خصوصی. اما متاسفانه با این همه بازاریابی همچنان تغییری نکرده و در گذشته گیر افتاده است؛ چراکه داشتن یک درک بهتر و عمیق تر از مشتریان به مراتب از برشمردن حسن ها و مزیت های یک محصول دشوارتر است. در واقع می توان گفت اکثر مدیران بازاریابی براساس پارادایم هایی عمل می کنند که باعث می شود آنها نتوانند به طرز مؤثری نیازهای مشتریان را شناخته و خدمات خوبی به آنها ارائه کنند. مشکل سازترین پیامد پارادایم های موجود در واقع ایجاد فاصله ای غیر طبیعی بین ذهن، بدن، مغز و جامعه است.
پس از سال ها تحقیق و توسعه یک کمپانی محصولات مصرفی، نوشیدنی جدیدی را در حالی به بازار عرضه می کنند که اعضای گروه تحقیق با اشتیاق راجع به مطالعات خود صحبت کرده و از علاقه مشتریان به خرید محصول جدید با اطمینان سخن می گویند؛ اما دو ماه پس از آغاز فروش این محصول دیگر خبری از این اشتیاق نیست! از مشتریان سؤال می کنیم که چه چیزی می خواهند وهمان چیز را برایشان فراهم می کنیم، سپس مشاهده می کنیم که به جای آن محصول به سراغ محصولات رقبا می روند. چرا؟! چرا تقریبا هشتاد درصد از تمام محصولات یا خدمات جدید ظرف مدت شش ماه با شکست روبه رو می شوند یا به طرز قابل توجهی از میزان سود پیش بینی شده عقب می مانند؟ با کوتاه شدن نیمه عمر محصولات و خدمات موجود، شرکت ها برای افزایش درآمدهای خود به محصولات جدید نیاز دارند، هزینه این اشتباهات بسیار بالاست؛ کاهش درآمد، پایین آمدن میزان رضایت مشتریان و کاهش روحیه کارکنان.
در واقع علت اغلب این شکست ها به یک حقیقت ساده و فریبنده منتهی می شود: بسیاری از بازاریاب ها نمی دانند که ذهن های خودشان و مصرف کننده ها چگونه با هم تعامل برقرار می کنند. بازاریاب ها باید از نحوه تعامل تفکرات خودشان با تفکرات مشتری ها مطلع باشند. مدیران نیز ضمن اعتقاد به این تئوری نظری، در عمل نیز بدان معتقد بوده و آن را زیر بنای اقدامات خود قرار دهند. به هر روی موضوع تغییر موضوع تازه ای نیست. به نظر می رسد که با داشتن پیش آگاهی نسبت به تغییر، تصور آن و از آن فراتر پذیرش وقوع قطعی تغییر به جای هراس از آن، بهتر می توانیم مسیر تغییر را تعیین کنیم و حتی خود، عامل تحقق آن باشیم.
نویسنده : سمیه رحیمیان